حکایت بهلول و آب انگور | حکایتهای کهن و طنز و نغز ایرانی
بهلول در تاريخ تشيع به عنوان مظهر و مثال مقاومت منفي و سرمشق تقّيه و حكيمي پاكباز و گريزان از خدمت ستمكاران شناخته شده است.
حكايات و كلمات و اشعار او دستورالعمل زندگي با شرافت و مشوق شهامت اخلاقي و صلابت ديني است.
بهلول در ادبيات و فرهنگ اسلامي به خصوص بين شيعيان در رديف لقمان حكيم قرار دارد و سخنانش الهام بخش نويسندگان و شاعران و ضربالمثل ميباشد.
كلمه بهلول در لغت عرب به معني مرد خندان يا كسي كه خوبيهاي زيادي دارد است.
در میان اخبار
حکایت بهلول و آب انگور
یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟
بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو میپاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد!
مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست! بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری نکردم! این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی، اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی!
دیدگاه ها
خیلی عالی
داستان بهلول جالب بود
پربیننده ترین
دیدگاه ها
خیلی عالی
داستان بهلول جالب بود